چکیده
ابعاد رواني و جسمي وجود انسان ضرورت كاربرد دو قدرت شمشير و فكر ـ اقدام مستقيم نظامي و عمليات رواني ـ را در جنگها براي كسب پيروزي بر دشمن مطرح ساخته است. عملیات رواني به مثابه اقدامي در جهت تأثير بر ذهن و عواطف آدمي براي ايجاد تغيير در رفتار او پا به پاي رزم نظامي بلكه مقدم بر آن با حوزة نظامي گسترده و حوزة مكاني فراگير و همهجانبه صورت ميگيرد. طبق آيات و روايات عملیات رواني در دو جبهه حق و باطل ابتدا از سوي دشمنان پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) در ابعاد گوناگون و متنوع طرحريزي و اجرا شد، اما با آغاز رسالت پيامبر اكرم(ص) به ويژه در دوران حكومتشان در مكه و در پوشش تهاجمي همهجانبه و گسترده (به كارگيري همه تاكتيكها) براي نفي دعوت پيامبر اسلام(ص) و خاموش كردن نداي حقطلبي و عدالتخواهي او به كار گرفته شد كه قرآن از آن با عناويني چون كيد و مكر و ... نام ميبرد. در این دوران به دلیل نوظهور بودن اسلام و شور و هیجان مسلمین، عملیات روانی دشمنان کاربرد مورد انتظار آنان را نداشت، لیکن با رحلت پیامبر اکرم(ص) منافقین، کفار و مشرکین با توجه به تجربهای که از این شیوة جنگ داشتند به صورت گسترده علیه جبهه حق استفاده کردند. یکی از مقاطعی که این جنگ توسط جبهه کفر به صورت وسيع، پيچيده و با ظرافت به كارگيري شد و تأثیر چشمگیری در جبهه حق داشت دوران امامت و خلافت امام حسن مجتبی(ع) بود. اين حادثه تلخ، جهان اسلام را از دو بُعد وضعيت روحي رواني امت اسلام در آن دوران و روحيات معاويه به عنوان طراح و مجري اين جنگ مورد بررسی قرار ميدهد. گفتنی است نوشتار حاضر که نتیجه یک طرح پژوهشی است، ماهیتی توصیفی- تحلیلی داشته و دادههای مورد نیاز از طریق مطالعات کتابخانهای و بهرهگیری از تارنماهای اینترنتی گردآوري شده است.
واژگان کلیدی: امام حسن(ع)، جهان اسلام، جبهه كفر، عملیات رواني، تاكتيكها.
عملیات روانی از کارآمدترین، پیچیدهترین، پویاترین و در عین حال خطرناکترین جنگها به شمار میرود كه در طول تاريخ همواره جبهه كفر و شرك و نفاق براي خاموش كردن نور هدايت الهي و هدايت و رهبري مردم به سوی گمراهي و ضلالت از آن استفاده نموده است؛ در اين خصوص قرآن كريم ميفرمايد:
«وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.» كساني كه كافر شدند و رهبري آنها طاغوتها شد (با شعارهاي فريبنده) آنها را از نور به سوي تاريكيها (كفر و جهل) ميكشاند و آنها اهل آتشند و در آتش هميشه ميمانند (بقره/257).
اين جنگ به عنوان بهترين شيوه تحقق اهداف سران جبهه كفر از ابتدای شكلگيري دو جبهه حق و باطل توسط كارگزاران جبهه كفر با توجه به شرايط روحي و رواني جامعه مورد نظر طراحي و اجراء ميشود. قرآن كريم به نمونههایي از اجرای اين جنگ و تاكتيكهاي مورد استفاده آن توسط طاغوتها عليه پيامبران الهي اشاره ميكند که در پيشینه تحقيق به بخشي از آنها اشاره ميشود. با ظهور اسلام در جزيرهالعرب و تهديد گسترده منافع جبهه استكبار، رهبران آن جبهه از اين شيوه جنگ و تاكتيكهاي آن به صورت وسيع و به شكلی پيچيدهتر استفاده كردند. با رحلت پيامبر اكرم(ص) و تغييره عمده در مسير حركت جهان اسلام، بنياميه با كينهای كه از پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت داشت، از اين جنگ و تاكتيكهاي آن عليه ائمه معصومين(ع) استفاده كرد كه تاريخ كمتر نمونه آن را ثبت نموده است؛ اوج استفاده از اين جنگ و تاكتيكهاي آن در دوران امام حسن(ع) به ظهور رسید. شايد به جرئت بتوان گفت در دوران امامت امام حسن مجتبي(ع) معاويه تمام تاكتيكهایي كه نمرود، فرعون، ابوسفيان و ساير سران كفر بر عليه جبهه حق به كار گرفتند به صورت يكجا به كار گرفت كه در ادامه به آنها اشاره ميشود.
بیان مسئله
صلح[1] امام حسن(ع) از حوادث تلخ تاریخ تشیع است. شکلگیری این حادثه متأثر از دو عامل مهم و اساسی است: یکی وضعیت روحی و روانی مردم مناطقي همچون کوفه، مدینه، مدائن، بصره و ساير شهرهايی که مکلف به یاری امام و اطاعت از فرامين ايشان بودند و دیگری قدرت و توان اجرای عملیات روانی خاندان بنیامیه که در اجرای چنين اقداماتي تجربه و توانایی بالائی داشتند. مقالة حاضر در نظر دارد با بررسي وضعيت روحي رواني مردم تحت حكومت امام حسن(ع) و ويژگيهاي شخصيتي (سربازان، مديران مياني و خواص) جامعه آن مقطع ميزان تأثيرگذاري تاكتيكهاي اين جنگ را بر مردم مورد بررسي قرار دهد. همچنين با بررسي ويژگي شخصيتي خواص دو جبهه حق و باطل در آن دوران با بهرهگیري از روش مطالعه كتابخانهاي نقش تاكتيكهاي جنگ رواني در شكلگيری اين حادثه تلخ را مورد مطالعه قرار دهد.
پیشینه موضوع
عملیات رواني در زندگي اجتماعي انسان قدمتي به بلنداي حيات او دارد؛ زيرا از همان زمان شكلگيري زندگي اجتماعي، انسان همواره براي حذف رقباي خود در تعاملات اجتماعي از تاكتيكهاي اين عمليات به صورت گسترده استفاده کرده است. اما در بعضي از زمانها شدت و ميزان استفاده از اين تاكتيكها به لحاظ فراهم بودن شرايط روحي و رواني مردم جامعه كاربرد بيشتر و بهتري داشته است. نمونههایي از كاربرد اين جنگ و تاكتيكهاي آن را قرآن كريم چنين تبیين ميکند: تاكتيك تهديد: «قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ» اي نوح اگر به تبليغ خود پايان ندهي بيترديد سنگسار خواهي شد (شعرا/116). در جاي ديگر در خصوص استفاده سران جبهه كفر در استفاده از تاكتيك تهمت چنين ميفرمايد: «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ» مردي است كه ديوانگي به او سرايت كرده؛ مدتي با او بردباري كنيد شايد عاقل شود (مؤمنون/25). در جاي ديگر در استفاده نمرود از تاكتيك ترديد عليه حضرت ابراهيم(ع) چنين ميفرمايد: «قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ» به راستي براي ما از حق ميگويي يا ما را به بازي گرفتهاي (انبياء/ 55).
پيشينه تحقیق
با بررسيهايی كه به عمل آمد مشخص شد تاكنون موضوعي تحت عنوان تاکتیکهای عملیات روانی مؤثر در شکلگیری صلح امام حسن(ع) به عنوان كار پژوهشي صورت نگرفته است و اين كار يك فعاليت پژوهشي جديد به شمار میرود. اما با مطالعاتی كه صورت گرفته كتابهاى فراوانى درباره صلح امام حسن(ع) به رشته تحرير در آمده كه بعضي از منابع به بررسي عوامل (اما نه تحت عنوان تاكتيكهاي عملیات رواني در شكلگيري صلح) پرداختهاند. برخى از کتابها عبارتند از:
1- احمد بنمحمد بنسعيد بن عبدالرحمن السبيعى الهمدانى؛ صلح الحسن و معاويه؛333هجرى.
2- عبدالرحمن بن كثير الهاشمى؛ صلح الحسن(ع).
3- ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفى؛ قيام الحسن(ع)؛ متوفى سال283هجرى.
4 - هشام بن محمد بن السائب؛ قيام الحسن(ع).
5- عبدالعزيز بن يحيى الجلودى البصرى؛ ماجراى حسن(ع).
6- هيثم بن عدى الثعلبى؛ اخبار الحسن(ع) و وفاته، 207 هجرى.
7- تأليف: ابى اسحاق ابراهيم بن محمد الاصفهانى الثقفى؛ اخبار الحسن بن على(ع).
8- شيخ راضي آل ياسين؛ صلح امام حسن(ع)؛ مترجم آيت الله العظمي نائب الامام خامنهاي، چاپ يازدهم 1365.
سؤالات تحقيق: در راستاي جمعآوري اطلاعات پيرامون موضوع مورد مطالعه دو سؤال زير قابل طرح است: سوال يكم: شرایط روحی و روانی مردم کوفه و مدینه و... چه وضعیتی داشت که شامیان نسبت به آن طمع ورزیدند و تاكتیكهاي عملیات رواني را در آن مناطق كارآمد يافتند؟؛ سؤال دوم: شامیان (بنی امیه) چه تاکتیکهای عملیات روانی را بهکار بردند که موفق به تحمیل چنین صلحی شدند ؟
بحث: در این نوشتار سعی میشود با بهرهگیری از روش كتابخانهاي از اسناد و مدارك موجود در منابع اسلامي به دو سوال یاد شده به عنوان یک طرح پژوهشی پاسخی مستدل و منطقی عرضه شود.
سوال يكم: شرایط روحی و روانی مردم کوفه، بصره، مدینه، مدائن و... چه وضعیتی داشت که شامیان نسبت به آن طمع ورزیدند و تاكتیكهاي عملیات رواني را در آن مناطق كارآمد يافتند؟
در دوران امامت و خلافت امام حسن(ع) بنیامیه با بهرهگیری از عملیات روانی تلاش کرد در بافت فکری و ذهنی، علایق، انگیزه، رفتار و گفتار مردم عراق، حجاز و شامات تأثیر گذاشته و آنها را به سوی اهداف مورد نظر هدایت کند. آنها با اجرای عملیات روانی کوشیدند اوضاع را نابهسامان جلوه داده، شرایط را برای ضربه زدن به حکومت امام حسن(ع) به وجود آورند تا مقدمات جولان و تاخت و تاز حال و آینده این قوم (بنیامیه) فراهم شود. با توجه به این هدف شیطانی بنیامیه، برای تعیین تأثیرات عملیات روانی در شکلگیری این حادثه تلخ و ناگوار، بررسی وضعیت بلاد تحت حکومت امام مجتبی(ع) به صورت مختصر ضرورت دارد. اما پیش از بررسي وضعیت[2] مناطق یاد شده، تبیين و توصيف جايگاه نيروهاي مسلح ضرورت دارد تا از اين منظر علاوه بر تبیين نقش تاكتيكهاي عملیات رواني در اين حادثه، توصيف وضعيت روحي و رواني مناطق یاد شده و تأثير آن بر شكلگيري آن حادثه بهتر امكانپذير باشد. حضرت علی(ع) در نامه 53 نهجالبلاغه در خصوص جايگاه نيروهاي مسلح در نظام سياسي اسلام چنين میفرمایند:
«فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّهِ وَ زَيْنُ الْوُلاَهِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْاءَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّهُ إِلا بِهِمْ.» اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيتاند و زينت واليان. دين به آنها عزّت يابد و راهها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد (دشتی 1379: نامه 53).
این سخن حضرت علي(ع) به بهترین وجه دلیل شکلگیری این حادثه را تبیین میکند؛ زیرا در دوران خلافت امام حسن(ع) این زینت والیان و عزت دین و دژهای مستحکم مردم به صورت واقعي وجود نداشت.
الف)وضعيت كوفه: كوفه شهري بود با طبقات اجتماعي و انگيزههاي سياسي متفاوت كه اين وضعيت منجر به بروز عكسالعملهاي متضاد از طرف مردم آن بلاد شد. حضرت علي(ع) كه در مناسبتهاي مختلف براي انجام اقدامات سرنوشتساز اين مردم را به ياري طلبيد. كوفه را چنين توصيف مينمايند:
«اءَيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ اءَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ اءَهْوَاؤُهُمْ كَلاَمُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلاَبَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْاءَعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِى حَيَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ اءَعَالِيلُ بِاءَضَالِيلَ وَ سَاءَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لاَ يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ اءَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ اءَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْاءَخْيَبِ وَ مَنْ رَمىبِكُمْ فَقَدْ رَمىبِاءَفْوَقَ نَاصِلٍ اءَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ اءُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لاَ اءَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لاَ اءُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ؟ مَا دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ اءَمْثَالُكُمْ اءَ قَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ! وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِي غَيْرِ حَقِّ؟!» اى مردمىكه به تنها مجتمعيد و به آراء پراكنده. سخنتان - هنگامىكه لاف دليرى مىزنيد – صخرههاى سخت را نرم میكند، در حالى كه، كردارتان دشمنانتان را در شما به طمع میاندازد. چون در بزم نشينيد، دعوى رزمآورى كنيد و چون جنگ چهره نمايد، از آن میگريزيد. دعوت آن كس كه شما را فراخواند، روى پيروزى نبيند و آنكه براى راحت شما خويشتن را به تعب افكند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتى اباطيل را بهانه میكنيد تا در كار تعلل ورزيد. همانند وامدارى كه پيوسته اداى دين خويش به تأخير اندازد. ذليل سركوفته، از خود دفع ستم نتواند كرد كه حق جز در سايه كوشش فراچنگ نيايد اگر خانه شما را بستانند، كدام خانه را از دشمن حمايت خواهيد كرد؟ و بعد از من با كدام امام با دشمن پيكار میكنيد به خدا سوگند، فريبخورده[3] كسى است كه شما او را به وعدة دروغ بفريبيد. هر كه پندارد كه به نيروى شما پيروز میشود، همانند كسى است كه آن تير از تيرهاى قمار نصيب او شود كه سودش از همه كمتر است و هر كه شما را چون تير به سوى دشمن افكند، تير شكسته بىپيكان را در كمان رانده. به خدا سوگند، به جايى رسيدهام كه ديگر سخن شما را باور نمیكنم و به يارى شما اميد نمیبندم و دشمن را به شما بيم نمیدهم. شما را چه میشود داروى درد شما كدام است؟ علاج شما چگونه است. دشمنان شما نيز مردمی همانند شمايند. آيا هرچه گفتيد، همه از روى نادانى بود؟ يا از سر غفلت و ناپرهيزگارى؟ يا در چيزى كه حق شما نبود طمع ورزيده بوديد؟ (خطبه 29: فراز 3-5).
ب) وضعيت مدينه: مردم این منطقه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) با توجه به سفارشات پيامبر اكرم در خصوص جايگاه اهل بيت، بیعت[4] خود را شکستند و این بیعتشکنی تا واقعه عاشورا ادامه داشت حضرت علی(ع) در نامه 70 خطاب به والي مدينه مردم این منطقه را چنین معرفی مینمایند:
«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي اءَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ، فَلاَ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّا وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِيا فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمیوَالْجَهْلِ، وَإِنَّمَا هُمْ اءَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا، وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَاءَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا اءَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْاءَثَرَةِ، فَبُعْدا لَهُمْ وَ سُحْقا،» اما بعد، به من خبر رسيد كه برخى از مردانى كه در فرمان تواند، پنهانى، به نزد معاويه میگريزند. غمگين مباش اگر از شمار سپاهيانت كاسته میشود يا يارى شمارى از ايشان را از دست میدهى. كيفر ايشان همين بس كه به گمراهى افتادهاند و تو از زحمتشان رهايى يافتهاى. آنان از هدايت و حق گريختهاند و به نابينايى و نادانى افتادهاند. اينان، ياران دنيا بودند و به دنيا روى آوردند و به سوى آن شتافتند. حكومت عدل ما را ديدند و شناختند و آوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند. دريافته بودند كه در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گريختند تا مگر خود به سودى برسند. خداوند ايشان را از رحمت خود دور گرداند (نامه 70: فراز 1).
ج)وضعيت بصره: اين شهر هم وضعيتي همانند مدينه و كوفه حتي به مراتب بدتر داشت حضرت علي(ع) با توجه به عكسالعملهاي زشت و ننگيني كه مردم اين ديار در مقابل امام خود نشان دادند به مناسبتهاي مختلف در خطبهها مردم اين ديار را چنين معرفي مينمايند: «أَخْلاَقُكُمْ دِقَاقٌ، وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ، وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ، وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ،» خلق و خويتان همه فرومايگى است. پيمانهايتان گسستنى است و دينتان دورويى است و آبتان شور است. آن كس كه در ميان شما زيست كند گرفتار كيفر گناه خويش است و آنكه از ميان شما رخت بربندد، به رحمت پروردگارش رسيده است. در قسمتهاي ديگر از اين خطبه ميفرمايند: «فِي رِوَايَةٍ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي اءَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ اءَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ، وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ» خاك شهر شما بدبوترين خاكها، نُه دَهُم شر و فساد در شهر شما نهفته است كسي كه در شهر شما باشد گرفتار گناه و آن كس كه بيرون رود در پناه عفو خداست (همان، خطبه 13). در جاي ديگر در خصوص اين شهر چنين ميفرمايند: «خَفَّتْ عُقُولُكُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ فَاءَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ، وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ، وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ.» مردمی سبكعقل هستيد و بردباريتان سفيهانه. آماج هر تير بلاييد و طعمه هر خورنده و شكار هر كس كه بر شما تاخت آورد (خطبه 14).
د)وضعيت مدائن: وضعيت مدائن طبق اسناد و مدارك از ساير مناطق تحت حكومت امام مجتبي(ع) بسيار بدتر بود شيخ آلياسين اين منطقه را چنين توصيف ميكند: واحدهایي كه آن حضرت در مدائن اردوي خود را از آنها تشكيل داد، از لحاظ روحيه و ايمان از همه سپاهيان او ضعيفتر و از جنبههاي تشتت و تفرقه و دودستگي از همه غير قابل اطمينانتر بودند (امام خامنهاي،1365، ص301).
ه) وضعيت طوايف و خواص قلمرو حكومت امام حسن(ع): گروههای هدف در عملیات روانی قوم بنیامیه در سناریوی تحمیل صلح به امام حسن(ع) چند گروه بودند؛ اما در بین این گروهها چند گروه حائز اهمیت میباشند که طبق اسناد موجود این گروهها با تأثیرپذیری از عملیات روانی بنیامیه چهار عکسالعمل زیر را در خصوص وقايع آن دوران نشان دادند: گروهی کنارهگیری کردند؛ گروهی به شامیان ملحق شدند؛ گروهی از این آب گلآلود قصد صید ماهی داشتند؛ و گروه اقلیت در رکاب امام باقی(ع) ماندند. با توجه به نقشی که این گروه هدف[5] در شکلگیری آن حادثه دلخراش داشتند بررسی وضعیت بعضي از آن گروهها و شخصيتها ضرورت دارد که به صورت مختصر این گروهها مورد مطالعه قرار میگیرند تا توصیف و تشریح نقش عملیات روانی بنیامیه در شکلگیری آن واقعه بهتر فراهم شود.
1 - باند اموى: بزرگترين وابستگان اين باند عبارت بودند از: عمر و بن حريث، عماره بن الوليد، حجربن عمرو، عمر بن سعد، ابوبرده پسر ابوموسى اشعرى، اسمعيل و اسحاق دو پسر طلحه بن عبيدالله و كسانی ديگر از اين رديف. در اين باند، عناصر نيرومند و با نفوذ و داراى پیرو نيز وجود داشتند كه در به وجود آوردن موجبات شكست امام حسن(ع) نقش داشتند و در ارتکاب اعمالي مانند شايعهافكنیها و توطئهها و ايجاد نفاق و دوئيت، تأثيری به سزا داشتند.«اينها در خفا، مراتب فرمانبرى و همراهى خود را به معاويه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحريك و تشويق نمودند و ضمانت كردند كه هر گاه سپاه او به اردوگاه حسنبن على(ع) نزديك شود، حسن(ع) را دست بسته تسليم او كنند يا ناگهان او را بكشند (مفيد، 170). مسعودي در خصوص اين گروه ميگويد: «اكثر آنان نهانى با معاويه مكاتبه كردند؛ به او وعدهها دادند و به این وسيله خود را به او مقرب ساختند (ابن اثير، ج2، ص42). اين گروه زشتترين جنايتى را كه يك خائن فرصتطلب انجام ميدهد، مرتكب میشدند فعاليتهاى پليد آنان ديرى در زير پوششى از دروغ و نفاق باقى نمیماند و درست به هنگام نداى وظيفه، خباثت آنان آشكار میگشت. در تمام اين مدت، گروه یاد شده پيشروان هر ناخشنودى و كمكاران هر بلوا و آشوب و انگشتان خيانتكار دشمن در قلمرو حكومت هاشمیِ امام حسن(ع) بودند.
2– خوارج: گروهي بودند كه پس از حادثة حكميت كمر به دشمنى على(ع) و معاويه بسته بودند. رؤساى اين گروه در كوفه عبارت بودند از: عبدالله بن وهب الراسبى، شبث بن ربعى، عبدالله بن الكواء، اشعث بن قيس، شمربن ذىالجوشن. خوارج از اولين روزهاى بيعت، از همة مردم كوفه نسبت به جنگ با معاويه بيشتر اصرار میورزيدند و آنها كساني بودند كه هنگام بيعت با حسن بن على(ع) شرط كردند كه با متجاوزان و گمراهان (شام) بجنگند؛ اما آن حضرت دست از بيعت آنان كشيد و گفت بايد به شرط (اطاعت كامل و پيروى بىقيد و شرط در جنگ و صلح) بيعت كنند آنگاه آنان نزد برادرش امام حسين(ع) آمدند و گفتند: دست بگشا تا با تو بيعت كنيم همانطور كه با پدرت بيعت كرديم و به اين شرط كه با متجاوزان و گمراهان شامی جنگ كنى آن حضرت در پاسخ آنان گفت: (معاذالله كه تا حسن زنده است بيعت شما را بپذيرم) و آنها چون چنين ديدند ناچار نزد امام حسن(ع) آمده و همانگونه كه امام(ع) فرمودند با ايشان بيعت كردند (الدینوری،1383، ص150). هر چند تاريخ بخشي از اينها را از دشمني با امام حسن(ع) تبرئه ميكند اما با مطالعة بخشهايي از حوادث آن دوران روشن ميشود كه در بحرانىترين و وخيمترين لحظات، همين عده عامل و ابزار بروز حوادث ناگوار بودند و چنانكه برخي از مورخين نقل كردهاند، دو تن از سران و بزرگان آنها در پليدترين و زشتترين توطئة اموى در كوفه، شركت داشتند. اينها براى تشويق مردم به اخلالگرى و ايجاد فتنه و آشوب، از مؤثرترين و مخوفترين روشها استفاده كردند و به وسایل گوناگون، ايمان بسيارى از مردم را متزلزل ساختند. زياد بن ابيه تبليغات خوارج را اينگونه توصيف ميكرد: «سخن ايشان در دل، گيرندهتر از آتش درونى» و مغيره بن شعبه دربارة آنان میگفت: «اگر دو روز در شهرى بمانند هر كس را كه با آنان معاشرت كند، فاسد میسازند» (طبري، ج 6، ص 109). اين گروه (خوارج) سخن باطل میگفت و آن را حق میپنداشت، كار زشت میكرد و آن را خوب میدانست و به خدا اتكا داشت اما هيچگونه ارتباطى از راههاى مشروع و دينپسند با خدا نداشت.
3-شكاكها: از ديگر گروههای تشكيلدهنده سپاه[6] امام حسن(ع)، شكاكها بودند. گمان قوى آن است كه نامگذارى آنان به (شكاكها) بدين جهت است كه اينها تحت تأثير تبليغات خوارج قرار گرفته بودند بیآنكه جزء آنان شده باشند و پيوسته در حال ترديد و دودلى به سر ميبردند؛ سيدمرتضى نيز در كتاب امالى به تقريبى از شكاكان نام برده و به اشاره، آنان را كافر شمرده است. گويا به نظر وى، اين عده در اصل دين، ترديد
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب